این رمان توسط نویسنده ی موفق، مهدی افروزمنش به چاپ رسیده است. این کتاب فضایی پر از اتفاق و مهیج دارد.
داستان این کتاب درباره ی قهرمانی است که در حوالی میدان فلاح تهران زندگی می کند. رمان سالتو بر اساس شخصیت اصلی که کشتی گیری فرز و تکنیکی است شکل گرفته است ، کشتی گیری شجاعی که ناگهان بخت به او رو می کند و یک عشق کشتی پولدار تصمیم می گیرد که از او حمایت کند.او مردی است مشکوک و مرموز که برای این مبارز قصه هایی دارد که همین باعث می شود فضای رمان حالت جنایی و معمایی پیدا کند. او در این رمان آدم های گوناگون این شهر را مقابل این مبارز قرار می دهد و مجبورش می کند درباره ی چیزهایی که بین مرگ و زندگی است تصمیم بگیرد.این رمان تلاش می کند برای مخاطبان غافلگیری بزرگی به وجود بیاورد. پسری که از جنوب شهر آمده و حالا می خواهد سلطان باشد. خرید کتاب از سایت کتاب طلا
بخشی از کتاب :
چند روز بعدش دو تا اتفاق تازه در زندگی ام افتاده بود. یکی که برای اولین بار روی تخت خوابیده بودم و دومی این که رفته بودم اسکی. نرمی و راحتی تخت توی ذهنم بود و درد اسکی کردن توی ماهیچه هام. کوفتگی عجیبی بود، آرام و مداوم مثل نگاه های پر مهر رؤیا بعد هر زمین خوردنم روی پیست. از درون گرمم می کرد. اسکی برای من خود رؤیا بود، با آن صورت سفید و صاف. اصلا برف خود رؤیا بود. سرد و لطیف، سفت و نرم ، لیز و سخت. آن روز نادر گفت : امروز با تو کاری ندارم. برو استراحت کن تا فردا. فردا هم ندو استثنائا، تا کوفتگیت خوب شه. روز های آخر سال بود و مردم مثل مورچه ها دنبال هم توی خیابان ها می رفتند و می آمدند. البته که این ها ربطی به جزیره نداشت.
وقتی رسیدم جزیزه اوضاع غیرعادی بود، نیازی نیست آنجا زندگی کرده باشی ،اگر اتفاقی افتاده باشد، حتا صدای وحشت زده ی کلاغ ها هم این را به تو می گوید و...